جدول جو
جدول جو

معنی برش برش - جستجوی لغت در جدول جو

برش برش
باشتاب و عجله ی فراوان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوش برش
تصویر خوش برش
ویژگی لباسی که پارچۀ آن خوب بریده و دوخته شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
بیماری ای که بر اثر کمبود ویتامین b در بدن بروز می کند و عوارض آن عبارت است از اختلالات قلبی، التهاب اعصاب و لاغری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بره بره
تصویر بره بره
خراش دار، شیاردار، چیزی که دارای بریدگی ها یا شیارهای ریز باشد
فرهنگ فارسی عمید
(خوَشْ / خُشْ بُ رِ)
خوش قطع (جامه). جامه ای که برش آن نکوست. (یادداشت مؤلف) ، کنایه از خوش اندام و خوش هیکل است. نه فربه نه لاغر. آنکه ترکیب قد و قامت او نکوست
لغت نامه دهخدا
(بُرْ رَ / رِ بُرْ رَ/ رِ)
دارای شیارهای موازی. ناصاف و ناهموار. شکاف دار. (فرهنگ لغات عامیانه).
- بره بره شدن، دارای شیارهای موازی گشتن چنانکه در جاده های خاکی، ابر و شیر و امثال آن. به قطعاتی از هم جدا شدن. (یادداشت دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(بَ بَ)
پاره پاره. (غیاث اللغات) (آنندراج). حصه حصه و بهره بهره. (ناظم الاطباء).
- بخش بخش کردن، قسمت کردن. (ناظم الاطباء). تجزیه کردن. (یادداشت مؤلف) ، هبه نامه. بخشش نامه. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
فزون فزون. بسیار بسیار:
بیش بیش آرزو که بود مرا
با کم کم بسر نمی آمد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
خیاطی که لباس را خوب می برد و نیک میدوزد خوشدست، جامه ای که برش و دوخت آن نیک باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برش پرشی
تصویر برش پرشی
جامپ کات (Jump Cut) یک تکنیک ویرایشی در فیلم سازی است که در آن بخش هایی از زمان به طور ناگهانی و بدون پیوستگی در توالی زمانی حذف می شوند. این تکنیک می تواند باعث ایجاد حس ناهمگونی یا جابجایی غیرمنتظره در زمان و مکان شود. جامپ کات معمولاً برای نشان دادن گذر زمان، ایجاد حس بی قراری و اضطراب، یا تأکید بر تغییرات سریع در یک صحنه استفاده می شود.
استفاده صحیح از جامپ کات می تواند به فیلم قدرت و دینامیک خاصی بدهد، اما استفاده نادرست از آن می تواند باعث سردرگمی و ناراحتی بیننده شود.
این تکنیک معمولاً در فیلم های تجربی، مستندها، ویدیوهای موسیقی و برخی آثار سینمایی استفاده می شود که به دنبال ایجاد تأثیرات خاص هستند. یک مثال معروف از استفاده از جامپ کات، فیلم `Breathless` (1960) ساخته ژان لوک گدار است، که در آن این تکنیک به طور گسترده ای به کار رفته و به سبک خاص این فیلم کمک کرده است.
فرهنگ واژه فارسی سره
پاره پاره، تکه تکه، جزء جزء، فصل فصل، قطعه قطعه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
قتل، آدم کشی، نسل کشی، کشتار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برش دار، قاطع، کاردان، مدبر، خوش دست، خوش دوخت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برجستگی های کوچک در اشیا، در کتول به معنی پستی و بلندی و
فرهنگ گویش مازندرانی
آب و تاب دادن در بیان موضوعی
فرهنگ گویش مازندرانی
کم کم، اندک اندک
فرهنگ گویش مازندرانی
درب و داغان کردن، کتک زدن زیاد
فرهنگ گویش مازندرانی
جدا کردن گوسفندان شیردار و هدایت کردن آنان به جایی در آغل
فرهنگ گویش مازندرانی